سلامت جسمانی و روانی همسران
همسران جوان، باید این باور را داشته باشند که دیر یا زود، همسران میان سالی خواهند بود. آیا درست است که در بهار عمر و زندگی مشترک، به سلامت جسم و روان همسر خویش نیندیشیم؟ همسران شایسته کسانی هستند که همواره مراقب جسم و جان یکدیگر بوده و از آسیب پذیری آنها پیشگیری می کنند.
بهره گیری از تجربه های خانواده های موفق
یادگیری، از ویژگی های افراد موفق در زندگی فردی و جمعی است. بی گمان، می توان در جامعه خانواده های سالم و پویا را سراغ گرفت. یادگیری زنان و مردان، از زنان و مردان موفق جامعه، کمک شایانی در جهت دست یابی به سلامت خانواده خواهد کرد.تجربه ها و آموخته های همسران متعهد و شایسته، ما را به راه و رسم رفتار با یکدیگر یاری می دهد، همان گونه که همسران معیارگریز و ناتوان، تجربه ها و آموخته های منفی و زیانباری دارند. هر خانواده ای خواه ناخواه با خانواده هایی همسایه و در ارتباط است.
اگر در محله ای ساکن هستیم و از سلامت خانواده ها آگاهی نداریم، درست نیست که با آنها رفت و آمد داشته باشیم. قسمتی از تجربه های منفی، از راه دیدارها و رفتارها به روان و رفتارمان سرایت می کند. از همین رو، خانواده های جوان، همواره در معرض آسیب هستند. دختر و پسر جوانی که هنوز یک هفته از جشن ازدواجشان نگذشته، با خانواده ای معاشرت می کنند که از سلامتشان، هیچ آگاهی ای ندارند. دیدارها که اندک اندک زیاد می شود، به تدریج بر شخصیت و اخلاق همسران جوان تأثیر می گذارد.
در زندگی امروز - که پدیده آپارتمان نشینی در حال گسترش است - امکان دیدار و تأثیر پذیری افزون تر است. اگر در پی یافتن خانواده های موفق و سالم نباشیم، دیر یا زود، تسلیم موجی از باورها و عادات گوناگون خواهیم شد که خواسته و ناخواسته سراغمان آمده است. بهره گیری از تجربه های همسران شایسته - که سعی در ارتباط با آنها و نیز یادگیری از آنها داریم - راه دست یابی به سلامت روان و رفتار است.
متفاوت بودن خانواده های سالم به چند دلیل است. نخست معیارگرایی است. زنان و مردان موفق، گرایش به معیارهای سلامت و موفقیت خانواده دارند. مسأله دیگر، هم خوانی شخصیت آنها با هم است، چراکه بر مبنای معیارها رفتار می کنند. مسأله سوم، هماهنگی رفتارهاست. رفتارهای متضاد در چنین خانواده هایی، کمتر به چشم می خورد. بدین گونه، آنان مجموعه ای از تجربه ها را فراهم آورده اند که یادگیری، سهم بسزایی در رشد شخصیت و اندیشه های آنان دارد.
خانواده های موفق را نمی توان در یک پایه دانست، چرا که هر کدام به میزانی از موفقیت در چیرگی بر آسیب های خانواده دست یافته و تجربه هایی اندوخته اند. مشکل هایی که در خانواده های ناموفق به چشم می خورد، کمتر در این خانواده ها وجود دارد، زیرا از آغاز، برنامه های پیشگیری از آسیب پذیری، یا بهداشت روانی خانواده داشته اند.
آشنایی خانواده های جوان با چنین خانواده هایی، سبب نزدیکی به معیارهای سلامت خانواده و دوری از آسیب های خانواده می شود. اگر میان همسران جوان، تمایلی هماهنگ برای بهره گیری از تجربه های همسران موفق و نمونه وجود نداشته باشد، نمی توان در یادگیری به بهره هایی کار آمد دست یافت.
برای بحران شاید برخی همسران جوان، آنها را آرمانگرا خوانده و انگیزه یادگیری از آنها را در خود فراهم نیاورند. به هر حال، باید بدانند که گرایش رفتاری شان به این گونه خانواده ها، از ناکامی های روانی احتمالی خواهد کاست، چون همسران جوان بدون سرمشق موفقیت، به مشکل برخواهند خورد، و آن زمان نیز، شاید فرصتی در اختیارشان نباشد تا گذشته را جبران کنند.
کوشیدن در جهت سلامت جسمانی و روانی همدیگر
زمان چنان شتابان می گذرد که گویی نبوده است. همسران جوان، باید این باور را داشته باشند که دیر یا زود، همسران میان سالی خواهند بود. آیا درست است که در بهار عمر و زندگی مشترک، به سلامت جسم و روان همسر خویش نیندیشیم؟ همسران شایسته کسانی هستند که همواره مراقب جسم و جان یکدیگر بوده و از آسیب پذیری آنها پیشگیری می کنند.وقتی همسرمان کسالتی در ما می بیند، نگران شده و با ما به گفت وگو می نشیند و ما را شاداب می کند. آیا دور از انتظار نیست که ما نیز به اندوهگینی اش توجه کنیم. وقتی مردها سرما می خورند، همسر مهربانشان با شتاب، سوپی تهیه می کند و تا سلامت کامل مراقب شوهر است. حال اگر مواقع بیماری زن، مرد او را در بستر بیماری رها سازد و دنبال کار خودش برود، زن چه نتیجه ای می گیرد؟ بنابراین کوشش برای سلامت جسم و جان یکدیگر، نمودار علاقه و عاطفه همسران به هم دیگر است.
چنین همسرانی، با گذشت زمان به هم دیگر علاقه مندتر شده و پیوسته از سلامت جسم و روان برخوردار خواهند بود، زیرا بر خلاف همسران درگیر و پرخاشگر و بهانه جوی و عصبی و متنفر از یکدیگر، آنها بر آسیب پذیری تن و روانشان توجه دارند. هرگاه مشکلی در روابط آنان رخ دهد، هرگز آن مشکل را به بحران تبدیل نمی سازند. وقتی با گفت و گوی دوستانه می توانند، مشکل کوچکی را حل کنند و سوء تفاهمی را بر طرف کنند، چرا به بحرانی دامن بزنند که پایانی ناخوشایند و دردناک خواهد داشت؟ اگر سراغ همسرانی که بیماری جسمی و روانی دارند برویم به روشنی در می یابیم که خودشان باعث آسیب های کوچک و بزرگ گشته اند.
اگر هنگام خشم و عصبانیت همسر، شکیبا و خاموش باشیم و ناسزاگویی او را با ناسزا گفتن پاسخ ندهیم بهتر است، یا مقابله به مثل کردن با او؟ بی تردید، همسر پس از مشاهده واکنش رفتاری ما شرمسار شده، عذرخواهی می کند. بدین ترتیب، از تکرار چنین رخدادهایی پیشگیری می شود و سلامت جسم و جان خود و همسرمان تضمین می شود. پرخاشگری ها به ذهن و روان و رفتار خودمان و دیگران، آسیب های بسیاری وارد می کنند و جسم را نیز بیمار می گردانند.
مشکل بسیاری از همسران جوان و غیرجوان این است که به معیارهای سلامت پیوند و خانواده توجهی ندارند و شیوهای خودسرانه دارند. سلامت جسم و جان، یکی از معیارهایی است که هر همسری باید بدان پایبند باشد. برخی همسران، خانه را با میدان جنگ اشتباه گرفته اند و از هر ابزاری برای جنگ با همسرشان بهره می برند. وقتی پرخاشگری جواب ندهد، ناسزاگویی را می آغازند. اگر هم کم آوردند، به راحتی آب خوردن به همسرشان بهتان می زنند. چه بسا آنچه را در شخصیت و رفتار خودشان است، به همسرشان نسبت دهند. اگر از این راه ها چیره نشدند، دست به طرف قفسه های آشپزخانه دراز کرده و ظرف و ظروف بلور و چینی را به سمت همسرشان پرتاب می کنند یا آنها را به در و دیوار و زمین می کوبند.
گفتنی است این گونه همسران دو دسته اند. دسته ای در دوران زناشویی شان بر اثر عواملی مانند فقر و اجاره نشینی عصبی شده اند و دست های پیش از ازدواج، آدم های عصبی و پرخاشگری بوده اند. درمان آنان هم گوناگون است و در گرو اعتراف آنان و نیز کوشش برای بهبود وضع اخلاقی و اقتصادی خانواده آسیب پذیر است. به هر حال، کوشیدن به منظور حفظ سلامت جسم و جان همسر، از هزینه های مادی و روانی در دوران میان سالی و کهن سالی می کاهد. همسران بی اعتنا به وضع یکدیگر نیز، با مشکل های روز افزون تری رو به رو خواهند گشت.
ناگفته نماند که مسائل جنسی، جایگاه خاصی در روند سلامت جسم و جان همسران دارد و هرگونه بی اعتنایی بدان، سبب بیماری های جسمانی و روانی خواهد شد. برخی زنها با بیان سردمزاج بودن خود، راه فراری می یابند؛ اما نمی دانند فرجام این کار چیست. تردیدی نیست که بی توجهی زنان و مردان به نیازهای جنسی یکدیگر، دیر یا زود، بستر ساز نابسامانی های ذهنی و شخصیتی و رفتاری آنان خواهد شد.
منبع: بایسته های زناشویی، ابوالفضل هدایتی فخر داوود، قم: موسسه بوستان کتاب، 1393.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}